برای کوهستان...!
همه میپرسند چیست در زمزمه مبهم آب
چیست در همهمهی دلکش باد
چیست در بازی آن ابر سپید
روی این آبی آرام بلند
که تو را میبرد اینگونه به ژرفای خیال
جای مهتاب یه تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
کلمات کلیدی :